برای نوشتن این مطلب با عنوان «اهمال کاری چیست» در بلاگ سایتم که همین الان در حال مطالعه آن هستید، مدتی اهمال کاری میکردم. به خودم میگفتم به محض اینکه بقیه کارهایم به خوبی انجام شود، به سراغ آن میروم. دو سه ماه گذشت، آن کارم که تمام نشد هیچ، دیدم سراغ نگارش مطالب سایت هم نرفتهام.
اهمال کاری از آن دسته مشکلاتی است که احتمالا هر کسی حداقل یک مرتبه آن را تجربه کرده است. در بعضی دیگر هم ممکن است حتی تبدیل به یک عادت شده باشد. بله؛عادت و همین مسئله کار را سخت کرده است که در ادامه راجع به آن صحبت میکنم.
قبل از هر چیز تبریک می گویم که یک مرحله از بقیه جلوتر هستید؛ چون نسبت به این موضوع آگاه شدهاید. چرا که هنوز بسیاری از افراد از وجود این مسئله و آسیبهای آن، اطلاعی ندارند. در این مقاله کامل راجع به تعریف اهمالکاری، نشانههای آن، تست اهمالکاری، روانشناسی اهمال کاری، آسیبهایی که وارد می کند و چند راهکار برای درمان آن صحبت خواهم کرد. پس قبل از هر چیز لازم است با تعریف اهمالکاری بیشتر آشنا شوید. سپس نشانهها و مثالها و دلیل آن را بدانید.
چند مثال معمول از اهمال کاری:
- دیگه از شنبه کارم رو شروع می کنم
- این کاره سخته، فعلا بقیه رو انجام بدم بعد میرم سراغ این یکی
- تا زمانی که بهش مسلط نشدم نمیتونم انجامش بدم
- همین امشب فست فود بخورم دیگه از فردا رژیم می گیرم
- ماه دیگه استعفام رو به مدیر میدم
- میخوام کارم رو راه بندازم؛ ولی اگه نتیجه نداد چی؟!
- فعلا یه فیلم ببینم، بعد انجامش میدم
این چند مورد، سادهترین و معمولترین مثالهای اهمال کاری بود که بارها آن را تجربه کردهایم. اگر کمی فکر کنید حتما مثالهای بیشتری پیدا میکنید که ممکن است بارها برایتان پیش آمده باشد. قبل از اینکه به سراغ ادامه موضوع برویم، دوست دارید بدانید که میزان اهمال کاری شما چقدر است؟ آزمونکی که در ادامه آوردهام به شما کمک می کند که میزان اهمالکاریتان را تا حدی متوجه شوید.
آزمون اهمالکاری
اهمالکاری موضوعی است که احتمالا هر کسی به نحوی با آن سروکار دارد. در واقع وجود آن اجتناب ناپذیر است، اما میزان و شدت آن در افراد مختلف متفاوت است. برای اینکه وضعیت خودتان را تا حدی تخمین بزنید، تست آزمونک زیر را انجام دهید:
برای تعیین نمره و سنجیدن خود، از شماره یک تا چهار با توجه به تفسیر های زیر، برای خودتان شماره گذاری کنید.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
آزمون به شرح ذیل می باشد:
۱-انجام کار های مهم را بی جهت به تاخیر می اندازم.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
۲-شروع کار هایی را که دوست ندارم، عقب می اندازم.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
۳-وقتی که کار مهمی برای انجام دادن دارم تا دقایق آخر برای انجام آن صبر می کنم.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
۴-گرفتن تصمیمات سخت را به تاخیر می اندازم.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
۵-دیگران من را فردی بسیار محتاط خطاب می کنند.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
۶-برای بهبود بخشیدن به عادات کاری خود دیر اقدام می کنم.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
۷-برای انجام ندادن کاری معمولا بهانه ای پیدا می کنم.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
۸-هنگامی که از انجام کاری لذت نمی برم، آن را رها می کنم.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
۹-به طور جبران ناپذیری وقتم را هدر می دهم.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
۱۰-وقتی مسئولیت سختی به عهده دارم، آن را به تاخیر می اندازم چون می ترسم.
۱ : کاملا مخالفم
۲ : مخالفم
۳: موافقم
۴: کاملا موافقم
در این مرحله پس از یادداشت کردن اعداد، آن ها را با هم جمع کنید.
اگر نمره شما بین ده تا بیست است:
شما فردی هستید که اهمالکاری کنترل شده و نسبتا معقولی دارید. اما از مدیریت کردن آن غافل نشوید. چرا که ممکن است اهمالکاری شما از کنترل خارج شود و برای بهبود آن به سختی بیوفتید.
اگر نمره شما بین بیست تا سی است:
شما شخصی اهمالکار هستید که نیاز است هر چه زود تر به رفع آن بپردازد. حتما تا کنون نیز آسیب هایی از آن دیده اید؛ پس برای جلوگیری از ضرر های بیشتر به بهبود آن بپردازید.
اگر نمره شما بین سی تا چهل است:
شما به اهمال کاری افراطی دچار هستید. اما خبر خوب این است که نسبت به آن آگاه شدید. حال می توانید با تکنیک هایی که در ادامه به آن ها اشاره شده و حتی مراجعه به درمانگر ، در روند حل کردن آن، به خود کمک کنید.
تعریف اهمال کاری
اهمال کاری (procrastination) یا تعلل یا پشت گوش انداختن، یعنی کارهایی که باید همین الان انجام بدهید را به هر دلیلی انجام ندهید. حالا ممکن است هیچ کار خاصی انجام ندهید که معادل آن تنبلی است، یا اینکه کارهای دیگری را جایگزین این دسته از کارهای ضروری کنید.
تعریف دیگری که در سایت متمم آمده است، از زبان گرگوری شراو (Gregory shraw) گفته شده است. در این تعریف اهمالکاری زمانی مخرب و منفی شمرده میشود که سه شرط زیر را داشته باشد:
- موجب کاهش کارایی شود
- در کارها و فعالیتهای ضروری وجود داشته باشد.
- موجب تاخیر در انجام کارها شود.
کنار گذاشتن اهمال کاری از آن جهت مشکل است که تبدیل به یک عادت شده باشد. اما اولین قدم برای ترک یک عادت یا حل یک مشکل، این است که نسبت به آن آگاهی داشته باشیم. یکی از جالب ترین بخش های اهمال کاری که خودم بسیار به آن علاقمندم، دلیل ساختاری و فیزیولوژی اهمال کاری بر اساس مغز انسان است.
از آنجایی که یکی از حوزه های تخصصی فعالیتم، بازاریابی عصبی و علوم اعصاب است، پیشتر راجع به این موضوع آگاهی داشتم. اگر می خواهید بدانید که در مغز چه اتفاقی می افتد که اهمال کاری می کنیم، بخش بعد را حتما مطالعه کنید.
آیا اهمال کاری همان تنبلی است؟
از آنجایی که تعاریف متفاوتی برای اهمال کاری یا procrastination ارائه شده است، گاهی تفاوتی بین آن ها دیده نمی شود. مثلا در بعضی از مواقع هر دو به معنی کاری نکردن و پشت گوش انداختن است. اما تفاوت آن ها در جایی دیده می شود که بعضی از افراد با اینکه کارهای بسیاری انجام می دهند و روزشان را مشغول فعالیت هستند، اما اهمال کارند. زیرا کارهایی که انجام می دهند ضروری و مهم نیست. در حالیکه تنبلی، هیچ کاری نکردن است. در بقیه موارد، می توان گفت هر دو به یک مفهوم هستند و به طور کلی یعنی کاری که الان باید انجام دهید را انجام ندهید.
مثلا ممکن است در چک لیست روزانهتان ۱۰ کار نوشته باشید. در مجموع هم ۱۲ ساعت مشغول کار بوده اید. از دور شاید اینطور به نظر برسد کسی که ۱۲ ساعت مداوم مشغول کار است، حتما موفق هم عمل می کند. در حالیکه ۸ مورد از این لیست، کارهای غیرضروری و اضافهای بوده است که اثربخشی زیادی برایتان ندارد و تنها یکی دو مورد ضروری بوده است. پس شاید در عمل نتوان به این مورد تنبلی را نسبت داد هم از آنجایی که کارهایی لازم انجام نشده است، اهمالکاری محسوب میشود.
روانشناسی اهمالکاری چیست؟ پشت صحنه اهمال کاری چه خبر است؟
قبل از اینکه موضوع را شروع کنم به این سوال جواب بدهید که:
- یک سفر دو روزه آخر همین هفته به شمال؟
- یا یک سفر ۴ روزه آخر ماه به شمال؟
از آنجایی که مورد اول زودتر اتفاق میافتد معمولا تمایل بیشتری به آن داریم. در واقع این انتخاب مغز است که ترجیحش لذتهای آنی و نزدیکتر است. دقیقا به همین دلبل فیلم دیدن، چرخیدن در اینستاگرام و تفریح را به کار کردن ترجیه میدهیم. چون لذتی که اینها دارند لحظهای و زودتر است. هر چند این را هم میدانیم که اگر به خوبی کار کنیم میتوانیم تفریحات بهتری داشته باشیم.
وقتی می گوییم هر کسی احتمالا اهمال کاری را تجربه کرده باشد، این پیام را می توان گرفت که احتمالا به ذات و طبیعت انسان بر می گردد. خب حالا پشت صحنه این اهمال کاری چه اتفاقی می افتد؟
در مقاله بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ، کامل در مورد ساختار سه گانه مغز صحبت کرده بودم. مغز ما انسان ها از سه بخش تشکیل شده است، یا به عبارتی ما سه مغز داریم:
مغز قدیم یا خزنده: این بخش از مغز مسئول حفظ بقا و زنده ماندن است. تمام تلاش و وظیفه اش این است که از ما محافظت کند. نمونهاش را زمانی که دست به یک شی داغ میزنید و ناخودآگاه به عقب کشیده میشوید میبینیم. یا زمانی که در شرایط بحرانی و پرخطر، تماس تلاشمان را بهصورت غریزی برای زنده ماندن میکنیم.
پس با توجه به اینکه مسئولیتش محافظت از ماست، هیچ علاقه ای به ریسک، خطر کردن و تجربه های جدید و ناشناخته ندارد. اتفاقا اهمال کاری و تنبلی هم از همین بخش مغز میآید که در ادامه بیشتر راجع به آن صحبت میکنم.
مغز میانی یا پستاندار: این بخش از مغز، مسئول کنترل عواطف و احساسات است. هر حسی را که تجربه می کنید، از این بخش ناشی می شود: مثل حس دوست داشتن، حس کنجکاوی، حس شوق و انواع دیگر. از آنجا که این بخش از مغز را همه پستانداران دارند، این اسم را روی آن گذاشتهاند. این را هم اضافه کنم که بسیاری از تصمیمات ما در این بخش از مغز گرفته میشود.
مغز جدید یا منطقی: این بخش مغز درست روی مغز میانی و پشت پیشانی قرار دارد. همانطور که از اسمش پیداست، خیلی منطقی رفتار میکند. کارهای مربوط به خلاقیت یا تفکر راجع به همه موضوعات را مغز جدید انجام میدهد. این بخش از مغز، را فقط انسان دارد و همین موضوع تا حدی زیادی انسان را از سایر موجودات متمایز میکند.
خب حالا اینکه ما چرا اهمال کاری می کنیم، دقیقا همه چیز زیر سر مغز قدیمی یا خزنده است. گفتم این بخش از مغز وظیفه بقا و محافظت را به عهده دارد. پس هر زمان حس کند تصمیم جدیدی در سر دارید، میخواهید خودتان رو در شرایط سخت و تازهای قرار دهید، ریسک یا خطر کنید و انرژی بگذارید، با ترفندهای خود تمام سعیش رو می کند که مانع شما شود. این ترفندها بسیار متنوع هستند که برخی از آنها را دقیقا در بخش ابتدایی بهعنوان مثالهایی از اهمال کاری آورده بودم.
مثلا اینکه میگوید:
- از شنبه شروع کن
- الان خستهای، بگذار بعدا انجام بده
- اگر شکست خوردی چی؟! همه چیزت رو از دست میدی. ولش کن پس!
و یک عالمه توجیه و بهانههای دیگر که تمامی ندارد. اتفاقا خیلی هم کار سختی نیست وسوسه شدنتان. تصمیم میگیرید برای رسیدگی به کارهایتان صبح زودتر از خواب بیدار شوید، به محض روشن شدن آلارم، می گوید کجا میروی؟ بگیر بخواب! هر زمان که بخواهید از ناحیه امنتان خارج شوید، کار جدیدی انجام دهید، با این ترفند که شکست میخوری، سختی میکشی، بقیه قضاوتت میکنند، از پس آن بر نمیآیی و… جلوی اقدام کردنت را میگیرد. به این دلیل که انرژی بیشتری نگذاری و خودت را به خطر نیندازی.
البته اگر بخواهیم به اجداد اولیه و انسانهای نخستین هم گریزی بزنیم، مغز برای اینکه به غذای کمتری نیاز پیدا کند باید انرژی اش را ذخیره می کرد؛ چون شکار و تهیه غذا مثل امروز در دسترس و راحت نبود. این هم یک دلیل جالب دیگر!
ترفندهای مغز قدیمی برای وسوسه کردن، گاهی آنقدر متنوع و منطقی است که نمی توان به راحتی به آن نه گفت! خب حالا که با ساختار مغز و اتفاقی که در آن میافتد آگاه شدید، بهتر میتوانید جلوی آن را بگیرید و هوشمندانه رفتار کنید. کافی است همان لحظه وسوسه مغز را تصور کنید و کارتان را انجام دهید.
مغز قدیم ترجیح می دهد به جای خوشیهای طولانی و آینده، خوشیهای آنی و لحظه ای رو تجربه کند. مثلا بین انجام پروژه و فیلم دیدن، گزینه دوم را انتخاب میکند. بین خوابیدن صبح و بیدار شدن و موفق شدن در آینده، خوشی خواب را ترجیح میدهد. بین رژیم و خوردن شیرینی، گزینه دوم رو انتخاب میکند. البته این را بگویم که این فرار کردن شاید به صورت موقتی جلوی فشار و استرس را بگیرد و در واقع مسکن باشد، اما در طولانی مدت آسیب هایی وارد میکند که در ادامه راجع به آن صحبت کردهام.
درواقع اهمالکاری دقیقا یک واکنشی از سوی مغز احساسی ما هست. یعنی قسمت منطقی ذهن ما عامل ایجاد اهمال کاری نیست. می خواهید بدانید چطور؟
برای مثال شما کاملا این موضوع را به صورت منطقی پذیرفتید که صبح ها پس از بیدار شدن، نباید گوشی را بلافاصله چک کنید. اما با این حال چرا باز هم بسیاری از روز ها بعد از خواب، اولین کاری که می کنید چک کردن گوشی است؟ این مطمئنا به منطق شما کاری ندارد. مغز احساسی شما هنوز قانع نشده و راضی نیست که این عادت را کنار بگذارد.
حالا می توان گفت که آگاهی از یک موضوع و داشتن دانش نسبت به آن، صرفا باعث ایجاد تغییر در زندگی شما نمی شود. راحت تر بگویم منطق به تنهایی کافی نیست!
اهمال کاری چه دلایلی میتواند داشته باشد؟
در قسمت قبل دلیل فیزیولوژیک اهمال کاری و ساختار مغز را کامل بررسی کردم، الان میخواهم به بعضی از دلایل روانشناختی آن بپردازم. دلیل اینکه اهمال کاری میکنیم، یکی دو مورد مشخص نیست. ممکن است برای هر فردی، این دلیل متفاوت باشد و نمیتوان گفت همه ما به یک دلیل اهمالکاری میکنیم. در ادامه بعضی از دلایل را آوردهام. آن ها را چک کنید و ببینید برای شما کدام دلیل پررنگ تر است.
۱- باور نداشتن به خود
این موضوع یک حقیقت تلخ است که تنها کسی که می توانید به او اطمینان کامل داشته باشید و با تمام وجود باورش کنید، خودتان هستید. وقتی این حس باور به خود در شما بمیرد، سرو کله اهمال کاری پیدا می شود.
وقتی ذهن شما باور ندارد که می تواند از پس کارها و مسائل بر بیاید، باعث اهمال کاری شما می شود. هر چقدر کمتر به خود باور داشته باشید، به همان اندازه اهمال کاری شما بیشتر می شود؛ چون کارها را شروع نمی کنید یا آن را ادامه نمیدهید.
۲-حضور افکار منفی در ذهن
قطعا برایتان پیش آمده که از شدت افکار منفی و ذهن پر تلاطم، انرژی تان را برای انجام کارها از دست بدهید. این افکار منفی لزوما افکار بسیار بزرگ و سخت نیستند. گاهی مسائل کوچک در ذهنتان آرام آرام جمع می شوند و تمام انرژی شما را می گیرند. حتی این افکار منفی می توانند افکار مزاحمی باشند که شما و ذهنتان را درگیر می کند. اینجاست که ذهن عزیز دست به کار می شود و دوباره اهمالکاری می کنید.
۳-عدم تمرکز و ذهن آگاهی
نداشتن تمرکز یکی از مشکل سازترین مسائلی هست که ذهن با آن سر و کار دارد. اگر دانش آموز باشید این موضوع را به خوبی درک می کنید. فرض کنید که برای امتحان فردا در حال درس خواندن هستید. اگر جزو افراد کم تمرکز باشید، قطعا با کوچک ترین اتفاق در اطرافتان، حواستان پرت می شود. ریزترین مسائل برایتان جذاب می شود و از درس خواندن عقب می افتید. ناخوداگاه در درس خواندن اهمال کاری می کنید و درنهایت هم نمره خوبی کسب نمی کنید. یا اگر در خانه یا محل کار مشغول باشید، مدام حواستان از کار پرت می شود و در نهایت یک عالمه کار نیمه تمام خواهید داشت که ذهنتان را درگیر می کند.
۴-خود شفقت ورزی نداشتن
شاید این کلمه برایتان خیلی آشنا نباشد؛ یا ممکن است آن را با عزت نفس اشتباه بگیرید. خود شفقت ورزی به معنای درک عمیق خود و صلح درون است. این موضوع با شناخت بیشتر و درک بهتر خود، رابطه مستقیمی دارد. اگر شخصی باشید که به خوبی خودتان را می شناسید و فهم خوبی از احساسات و هیجانات و درون خود دارید، تبریک می گویم شما یک پله از بقیه اهمالکارها جلو تر هستید!
۵-خودتان را دوست ندارید!
شاید کمی گیج کننده باشد ولی دوست داشتن خود به دنبال بهبود خود شفقت ورزی از راه می رسد. هر چه شما بیشتر راجع به ذات و شخصیت خود بدانید، خود به خود علاقه ای در شما نسبت به خودتان به وجود می آید. این دو مثل دو عضو جدا ناپذیر از یکدیگرند. بعضی از افراد هستند که به ظاهر خودشان را دوست دارند؛ اما در عمل دقیقا برعکس است.
اینکه شما خودتان را دوست ندارید، یعنی با اراده خود به ذهنتان اجازه می دهید خودش را لایق دوست داشتن نداند. در نهایت وقتی خود را لایق دستاورد ندانید، کاری برای آن انجام نداده و اهمال کاری می کنید.
یا یک نمونه دیگر آن، نبخشیدن خود است. خیلی وقت ها شده که تصمیم داشته اید که به هدف خود برسید؛ اما به هر دلیلی به آن دست پیدا نکرده اید. مثلا وقتی که می خواستید برای رفتن به یک عروسی، وزن خود را پایین بیاورید اما نتوانستید این کار را انجام دهید. این موضوع باعث می شود که شما از خودتان عصبانی شوید.
در نتیجه این عصبانیت، نسبت به خودتان سرزنشگر می شوید. در درون خود شخصیت خود را خرد می کنید و خود را نمی بخشید. این نبخشیدن خود و پرورش دادن حس عصبانیت نسبت به خود، اعتماد به نفس شما را برای انجام کار های دیگر از بین می برد. چون مغز به شما می گوید: وقتی که نتوانستی از پس یک هدف کوچک بر بیایی، چطور می خواهی به کار های دیگر بپردازی؟ همین باعث می شود که شما مشغول به کار های مهم نشوید.
پس اگر به هر دلیلی در هدف و مسیر خود موفق نشدید، خودتان را ببخشید؛ بارها، بارها و بارها.
۶-کمال طلب یا کامل گرا هستید
زمانی که از خودتان انتظار کامل بودن را دارید، بسیاری از کارها را انجام نمی دهید. چون در آن زمان یا موقعیت خاص، احتمالا کامل نیست و شرایط ایده آل شما نیست. مدام منتظر می مانید که شرایط بهتر شود یا خودتان در آن کار به خصوص، مسلط شوید. از آنجایی که معمولا هیچوقت این شرایط ایجاد نمی شود، پس کاری هم انجام نمی شود؛ چون تا معمولی شروع نکنید، نمیتواند عالی شوید.
اتفاقا در رابطه با کمال گرایی، ریشه ها، تاثیرات مخرب و راهکار های بهبود یک مقاله با عنوان” کمالگرایی ترمزی برای حرکت و پیشرفت” در وبلاگ گذاشتهایم که پیشنهاد می کنم حتما آن را مطالعه کنید. همین استانداردهای بالا باعث می شود که خودمان را در حال حاضر غیرکافی ببینیم، پس قطعا به اهمال کاری روی می آوریم و آن را هم توجیه می کنیم. با این بهانه که من کمال طلب هستم و بی گدار به آب نمیزنم. در حالیکه کمال گرایی به این مفهموم، نه تنها مثبت و سازنده نیست؛ بلکه کاملا منفی و مخرب است.
اهمال کاری چه آسیبهای خطرناکی وارد میکند؟
همانطور که قبلتر گفتم، هر کسی ممکن است اهمالکاری کند. اما اهمال کاری زمانی یک مشکل محسوب میشود که تاثیرات منفی روی کار و زندگیتان بگذارد. در واقع در صورتی آسیب زننده است که تبدیل به یک عادت شود. مثلا کارهای کوچک مثل پرداخت قبض را به تاخیر می اندازید، پروژهای که باید آن را تحویل دهید، شب قبل از موعد انجام نمیدهید یا مثلا برای شروع یک کار، میگویید از شنبه یا اول ماه.
متاسفانه در این صورت که تبدیل به عادت میشود، میتواند صدمات و آسیبهایی به زندگی شخصی و کاریمان وارد کند که در ادامه به چند مورد از آن ها اشاره کردهام:
۱. بالا رفتن استرس و اضطراب
اهمال کاری در کوتاه مدت به عنوان یک مسکن موقت عمل میکند. اما در طولانی مدت میتواند سطح استرس و نگرانی شما را بالا ببرد. کاری که باید در موعد انجامش میدادید را به تعویق میاندازید، همین موضوع به شما استرس بیشتری میدهد. پس برای فرار از این استرس، به کار دیگری مثل فیلم دیدن یا نت گردی پناه میبرید، به موعد تحویل یا ضربالعجل نزدیکتر میشوید و استرستان بیشتر میشود. این چرخه معیوب همینطور ادامه پیدا میکند و حجم استرس زیادی در شما ایجاد میکند.
۲. ایجاد مشکل در روابط با افراد خانواده و دوستان:
به بقیه قول دادهاید کاری را انجام دهید، یا اینکه سر یک ساعت مشخص حاضر باشید، اما به دلیل اهمال کاری تعلل میکنید یا پشت گوش میاندازید، کم کم در ارتباط با اطرافیانتان به مشکل میخورید، ناراحت میشوند و اعتماد و اعتبارتان را نزد آنها از دست میدهید. این مشکل می تواند در فضای کاری باهمکار یا مدیرتان اتفاق بیفتد. مثلا قول داده اید که فلان پروژه را در زمان مشخصی تحویل دهید اما بدقولی می کنید.
یا اینکه در خانواده یا ارتباط با دوستان، همیشه بدقولی می کنید یا اینکه روی حرفتان نمی مانید. حسی که دیگران از شما می گیرند را دوست دارید؟ هرگز نمیخواهید این اتفاق بیفتد، درست است؟!
۳. به رویاهایتان دست پیدا نمی کنید!
برای آینده خود برنامهیزی کاملی کردهاید. میخواهید برای رشد و پیشرفت خود تلاش کنید، اما تا پای عمل میرسد، کارها را عقب میاندازید یا اینکه کارهای دیگری را جایگزین آن میکنید. پس از برنامه و چشم اندازی که برای خود در نظر گرفته بودید فاصله میگیرید. تا حالا این حس را تجربه کردهاید که از شرایط فعلی خود راضی نباشید، در حالیکه انتظار داشتید در شرایط دیگری قرار داشته باشید؟ بسیاری از مواقع متاسفانه به دلیل اهمالکاری این اتفاق میافتد.
خیلی واضح و روشن بگویم، اهمال کاری شما را ذره ذره از برنامه ها و اهدافتان دور می کند. روزی به خود می آیید و می فهمید که نه به خواسته هایتان رسیدید و نه یک هدف را به خوبی به سرانجام رساندید.
چه چیزی می تواند از این ترسناک تر و غم انگیز تر باشد که به اهداف و آرزو هایتان نرسید؟
۴. شما تبدیل به یک آدم ترسو می شوید!
باور سمی ای که در جامعه وجود دارد این است که آدم هر چه سنش بیشتر باشد، ریسک پذیری او پایین تر می آید و تبدیل به شخصی محتاط می شود؛ چون این طبیعت انسان هست. شاید شما هم کسی باشید که به این موضوع باور دارید. اما چرا می گویم این باور سمی است؟ به این دلیل که بسیار مثال های نقض در جامعه ما و جوامع دیگر وجود دارد که اثبات می کند ریسک پذیر بودن تحت تاثیر سن نیست.
بسیاری از افراد بزرگسال در حوالی بازنشستگی شان تصمیم به راه اندازی یک بیزنس بزرگ گرفته اند. یا ممکن است افرادی را بشناسید که با وجود زندگی آرام و عاری از مشکلات بزرگ، تصمیم به مهاجرت گرفتند و با این کار ریسک پذیری خود را نشان داده اند. این موضوع به خوبی واضح است که عامل محتاط و ترسو شدن افراد، سن نیست! یک مقداری که فکر کنید، می فهمید که ریشه ترسو شدن، اهمال کاریست.
وقتی که تصمیم های کوچک مثل باشگاه رفتن، استفاده کمتر از فضای مجازی، انجام به موقع کارها و… را با اهمالکاری کنار می گذارید؛ ذهن شما برای دیگر فعالیت های بزرگ و زمان هایی که نیاز به ریسک کردن دارید، شما را می ترساند. نتیجه ترسیدن شما چیزی نیست جز کنار گذاشتن هدف ها و رویا های بزرگ. یا مثلا تصمیم می گیرید کاری برای خود راه بیندازید، اما به دلیل جدید و مبهم بودن کار یا مهارت کافی نداشتن از انجام آن اجتناب می کنید. در آینده که بخواهید این کار را انجام دهید ترستان بیشتر می شود، پس به سراغش نمی روید و این چرخه و افزایش ترس ادامه پیدا می کند.
۵. اعتماد به نفستان آسیب می بیند
هر بار تصمیم گرفتهاید به برنامههایتان برسید یا بیشتر تلاش کنید، اما به دلیل اهمالکاری انجامش نمیدهید. چه اتفاقی میافتد؟ همین انجام ندادن مثل یک تیر به اعتماد به نفستان آسیب میزند. چون نسبت به خودتان بدبین میشوید. یا دیگر ادامه نمیدهید یا اینکه به خودتان یک فرصت دیگر میدهید. اما باز هم به دلیل اهمالکاری به نتیجه نمیرسید، این بار با شدت بیشتری خودتان را سرزنش میکنید و آسیبی که اعتماد به نفستان میبیند، بیشتر خواهد بود.
این چند مورد کلی از تاثیرات منفی اهمالکاری بود که راجع به آن صحبت کردم. هر کدام از این موارد را میتوانید به صورت جزیی در مورد بخشهای مختلف زندگی شخصی و حرفهایتان پیدا کنید.
جالب اینجاست که اهمال کاری در افراد مختلف خودش را به یک شکل نشان نمی دهد؛ بلکه به اشکال مختلفی آن را می بینیم. در ادامه به چند نوع اهمال کاری می پردازیم.
انواع اهمالکاری را بشناسید!
یکی از دلایلی که باعث شده گاهی به راحتی نتوانیم اهمال کاری را تشخیص دهیم این است که انواع مختلفی دارد. در مقاله «انواع اهمالکاری را بشناسید» به صورت کامل به انواع آن پرداخته ام که پیشنهاد می کنم حتما آن را مطالعه کنید. در اینجا نیز به چند نمونه اشاره کرده ام.
اهمالکاری دو نقاب دارد که با آن ها آشنا می شوید.
۱- اهمال کاری خاموش
در قسمت مقدمه به این مدل اهمالکار اشاره کردم. راحت بگم، کسی که بسیار پرکار هست ولی کارهایی که مهم است را انجام نمی دهد. برای شفاف تر بیان کردن این مدل اهمالکار، مثالی برایتان می زنم.
ممکن است شما تصمیم بگیرید که صبح ها زود از خواب بیدار شوید و این تصمیمتان عملی می شود. حالا که صبح ها زود بیدار شدید حس می کنید که زمان بیشتری برای انجام کارهایتان دارید. اما بعد از گذشت چند ماه متوجه می شوید روند انجام برنامه هایتان نسبت به قبل از سحری خیزی، تفاوتی نکرده. با اینکه شما بسیار تلاش کردید و پر مشغله بودید. اینجاست که باید بگویم شما یک اهمال کار خاموش هستید. در قسمت راهکارها به حل این مشکل برای افراد پرکار و با پشتکار پرداخته شده است.
۲- اهمال کار دگرگون شده یا روتوش شده
این دسته از افراد به طور آگاهانه یا ناخودآگاه اهمال کار هستند اما آن را تحت عنوان محتاط بودن خطاب می کنند. در واقع محتاط بودن پوششی برای اهمال کاری است. برای مثال چند وقت پیش دوستی، تصمیم گرفت که بیزنس شخصی راه اندازی کند. خیلی بابت این موضوع خوشحال بود و ایده هایی داشت. بعد از گذشت چند وقت با او صحبت کردم و فهمیدم حتی یک قدم برای شروع آن بر نداشته.
تعجب کردم و علت را جویا شدم. بهانه های زیادی آورد و در نهایت گفت که به خاطر محتاط بودنش منتظر فرصت و شرایط مناسب و کم ریسک است. من که متوجه اهمالکاری شدید او شدم، به او این موضوع را توضیح دادم. از من راهکاری برای این مشکل خواست که در نهایت از او خواستم، به کسانی مراجعه کند که بیزنس هایی مشابه او دارند. بعد از کمک آن ها استفاده کند و بدون توجه به ریسک ها کار را شروع کند. این شد که فهمیدم اهمال کاری می تواند با چهره های مختلفی خودش را نشان دهد.
۳- اهمالکاری تنبلی
این نوع اهمال کاری شاید رایج ترین نوع اهمال کاریست. از اسمش هم واضح است که دلیل این نوع اهمالکاری، تنبلی است. به عنوان مثال وقتی از محل کار به خانه می آیید، این را می دانید که باید برای خود ناهار آماده کنید. اما از شدت تنبلی به جای یک وعده کامل و خوب غذایی، سراغ جایگزین می روید. این مدل اهمال کاری از تنبلی نشأت می گیرد و در طولانی مدت موجب آسیب به سلامتی می شود.
هر دفعه که به تنبلی روی می آورید، بیشتر آن را برای خود تبدیل به یک عادت می کنید. پس انتظار نداشته باشید که موفقیت های بزرگ کسب کنید یا به برنامه های خود پایبند باشید.
۴- اهمال کار کمال طلب
ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد که کار یا تصمیمی را شروع نکرده اید، تنها به این دلیل که شرایط و امکانات ایده آل نیست. علاوه بر موردی که بالاتر، تحت عنوان توقعات نا به جا از خود اشاره کردم، فرد کمالگرا، برای شروع کاری نیاز به شرایط ایده آل دارد. این انتظار برای به وجود آمدن فضای بی نقص برای شروع، باعث اهمال کاری می شود. شاید حتی شما به عنوان فردی کمال گرا بدانید که برای انجام کاری، همیشه، شرایط آن طور که می خواهید نیست؛ اما باز هم قسمت احساسی مغزتان، شما را اهمالکار می کند. کمالگرایی هر چقدر افراطی تر باشد، اهمالکاری تان را شدت می دهد.
۵- اهمال کار نامنظم
یکی از مسائلی که می تواند شما را از لحاظ ذهنی آشفته و در نهایت به فردی اهمال کار تبدیل کند، بی نظمی و بی برنامگی هست. چرا که ذهن نیاز به آرامش فکری و نظم نسبی دارد تا با تمرکز بهتر به فعالیت ها بپردازد. منظور از نظم صرفا فضا و محیط اطراف شما نیست. بلکه وقتی در برنامه و افکار خود، نظم کافی را داشته باشید، می توانید به خوبی از پس اهمال کار بودن بر بیایید. این موضوعی در ظاهر بی اهمیت، اما بسیار تاثیر گذار است.
چگونه اهمال کاری را از خودمان دور کنیم؟ (درمان اهمال کاری)
حتما تا الان به این نتیجه رسیدید که اهمالکاری یک آفت بزرگ در زندگی شما می تواند باشد. اما نترسید! برای حل این مشکل راهکار هایی را در ادامه به شما ارائه می کنم که با تمرین، می توانید به خوبی از پس اهمال کاری بر بیایید.
۱. شرطی سازی ذهن
شاید این راهکار را خیلی وقت ها اجرا کردید و به احتمال زیاد جواب گرفته اید. یکی از تکنیک های موقتی برای کنار گذاشتن تنبلی، شرطی سازی ذهن هست. یعنی شما با در نظر گرفتن جایزه و یا حتی تنبیه می توانید این روند را پیش بگیرید. برای مثال قصد دارید از امروز کتاب خواندن را شروع کنید. حال برای اینکه آن را کنار نگذارید، با خود قرار بگذارید که به ازای هر نیم ساعت خواندن این کتاب، پنج دقیقه به کار مورد علاقه می پردازید. این تکنیک برای شروع بسیار کمک کننده است.
۲. قانون پنج ثانیه
این قانون می گوید که برای شروع هر کاری تنها کافیست خود را ملزم کنید که بعد از شمارش پنج تا یک، به سراغ آن بروید. بعد از این شمردن و انجام آن، تنبلی شما کم کم محو می شود و اهمال کاری از بین می رود. قانون پنج ثانیه نیز برای شروع عالیست.
۳. آماده کردن مقدمات یک کار
تصور کنید که تصمیم گرفته اید به باشگاه بروید. حالا دو حالت مختلف را در نظر بگیرید. یکی زمان که مقدمات باشگاه رفتن را آماده کردید و یکی زمانی که هیچ کاری برای رفتن نکرده اید.
در کدام حالت تمایل بیشتری به رفتن دارید؟
قطعا زمانی که شما وسایل و ملزومات کاری را تهیه کرده اید، ذهن احساسی شما میل بیشتری به انجام آن کار خواهد داشت. از این به بعد قبل از شروع انجام کارها، این مقدمات را آماده کنید تا تنبلی به سراغ شما نیاید.
۴. خودتان برای خودتان کار بسازید
دقت کردید که وقتی کار کمتری برای انجام دادن دارید، به همان اندازه بیشتر تنبلی می کنید؟
این خاصیت ذهن است. چون حس می کنید برای انجام وظایف کم امروزتان حالا حالا ها وقت دارید. در صورتی که در آخر روز به خود می آیید و می فهمید که حتی نصف آن کار ها را نیز انجام نداده اید. حالا برای رفع این مشکل چه باید کرد؟ برای حل آن، بیایید برای خود کارهای کوچک و مفید و در عین حال غیر فوری تعیین کنید. اگر بعضی روز ها مشغله کمتری دارید و مثلا سه ساعت زمان خالی دارید، به جای تلف کردن وقت خود، به یک آموزش جدید بپردازید. خیلی ایده ها و کارها وجود دارد که می توان با این وقت آزاد انجام داد. بسته به ضرورت و دغدغه خود می توانید این زمان را پر کنید.
۵. مدیریت افکار ذهن
به جرئت می توانم بگویم، این ذهن و افکار است که باعث ایجاد اهمالکاری شما می شود. چه چیزی می تواند موثرتر از این باشد که شما افسار آن را در دست بگیرید و از ریشه مشکل را حل کنید. خیلی وقت ها همین افکار هستند که باعث موفقیت های بزرگ ما می شوند ولی از طرفی می توانند بسیار مخرب و آسیب زننده باشند. تکنیک های بسیاری برای مدیریت نشخوار فکری و ذهن آگاهی وجود دارد.
یکی از روش های آن «ذهن آگاهی» است که کمک می کند نسبت به افکارتان آگاه باشید و هر لحظه بتوانید نسبت به آن بی توجه باشید یا به آن توجه کنید. در واقع جلوی آمدن افکار را نمی توان گرفت؛ اما می توان تصمیم گرفت که نسبت به آن بی توجه باشیم یا برایش انرژی بگذاریم.
۶. قانون پارکینسون
این قانون یکی از جالب ترین و کاربردی ترین قانون هاست. قانون پارکینسون می گوید: هر چیزی را هر چقدر که کش دهید، همانقدر کش می آید. بگذارید با یک مثال، شفاف تر توضیح دهم. مثلا وقتی تصمیم به خواندن کتابی در مدت زمان یک ماه دارید، خواندن آن همان یک ماه طول می کشد. اما اگر بخواهید می توانید آن را در کمتر از یک هفته نیز به اتمام برسانید. این بستگی به ذهنیت شما دارد که بخواهید چقدر زمان آن را کش دهید.
حالا این چه کمکی به اهمال کاری می کند؟ شما می توانید با استفاده از این قانون، برای انجام کار هایتان، زمان را تا حد امکان محدود کنید. این محدود کردن را تا جایی ادامه دهید که معقول و دست یافتنی باشد. همین باعث می شود به جای اهمال کاری، خود را موظف بدانید که می توانید در کمترین زمان ممکن به خواسته خود برسید.
در مقاله «۱۲ راهکار موثر برای درمان اهمال کاری» علاوه بر این چند مورد، به راهکاری بیشتری برای کم شدن اهمال کاری پرداخته ام.
جمعبندی
اهمالکاری از آن دسته مشکلاتی است که هر کسی در طول زندگی آن را تجربه کرده است. پس به مشکل عجیب و غریبی دچار نشدهاید. اما اگر باعث شده که تبدیل به عادت شود و در کارهایتان به مشکل خوردهاید وقتش رسیده که آن را ترک کنید. اولین مرحله برای کنار گذاشتن یا کم کردن اهمالکاری آشنایی و آگاهی با ساختار آن است که سعی کردم در این مقاله کامل آن را برایتان باز کنم. سپس به آسیبهایی که می تواند برایتان داشته باشد اشاره کردم. در نهایت چند راهکار برای ترک آن ارائه دادم که از همین امروز میتواند آنها را شروع کنید.
برایم بنویسید که اهمالکاری در کدام بخش از زندگیتان بیشتر از همه به شما آسیب زده است؟ باعث شده چه چیزی را از دست بدهید؟
بدون دیدگاه