چقدر این جملات امروزه شنیده میشود :«موندم چه جوری قبلا کتابای درسی رو حفظ میکردم. الان که دریغ از یه کلمه!» یا «دیروز میخواستم دو خط کتاب بخونم، بعد از هر کلمه فکرم میرفت هزارجا! آخر هم اعصابم خرد شد گذاشتم کنار.» متاسفانه اکثر ما با این قبیل مشکلات درگیر هستیم، در نهایت هم علت را بالا رفتن سن شناسایی میکنیم! فکر میکنیم قوی بودن حافظه مختص دوران نوجوانی بوده است و اکنون که از آن دوران فاصله گرفتهایم، طبیعیست که قدرت حافظه و تمرکزمان مثل قبل نباشد.
اما میخواهم با یک واقعیت تلخ رو به رویتان کنم. اکثر این مشکلات زیر سر اینترنت است؛ تلختر هم اینکه ربطی ندارد از اینترنت چه استفادهای میکنید؛ اثرات منفی اینترنت گریبان شما را هم خواهد گرفت. (البته اگر تا حالا نگرفته باشد!) شاید با خود فکر کنید «من که از اینترنت برای کارای مفید و افزایش آگاهی استفاده میکنم پس مشکلی وجود نداره.» اما باید بگویم حتی شما دوست عزیز!
ولی آثار اینترنت روی مغز فقط محدود به آثار مخرب است؟ جواب منفیست. در کنار آسیبهایی که در اثر استفاده زیاد از اینترنت ایجاد میشود، آثار مثبتی هم وجود دارد. زیرا بعضی از قابلیتهایی که اینترنت به ما میدهد بخشهای خاصی از مغز را فعال نگه میدارد و آنها را تقویت میکند.
در سال ۱۹۶۴، وقتی که تلویزیون و رادیو در حال تسخیر کردن دنیا بود، آقای مارشال مک لوهان، کتابی در رابطه با اثرات این رسانهها نوشت. یکی از جملات طلایی کتاب این است:«در بلند مدت اثری که محتوای رسانه روی تفکر و عملکرد ما میگذارد، به مراتب از خود رسانه کمتر است!»
در این مقاله درباره چه موضوعاتی صحبت میکنیم؟
پس هدف اصلی در این مقاله، بررسی تمام اثرهایی است که اینترنت روی مغز ما گذاشته است. علاوه بر آن راهکارهایی را برای کاهش آسیبها بیان میکنیم. اگر شما هم مثل من بین استفاده از اینترنت کمی زندگی میکنید (!) حتما تا انتهای مقاله را مطالعه کنید.
۵ مورد از مهمترین اثرهای منفی اینترنت روی مغز
۱. کاهش قدرت تمرکز:
قبل از ظهور اینترنت، اطلاعات مورد نیازمان را از کتابها پیدا میکردیم. در صفحات کتاب، کلمات با نظم و ترتیب یک جا نشسته بودند؛ برای دریافت محتوای موجود در کتاب فقط کافی بود حس بینایی خود را به کار بگیریم، سطر به سطر کلمات را به ترتیب بخوانیم و پیش برویم. نهایت چالشی که برای حس بینایی ایجاد میشد، تعداد انگشت شمار عکسها بود! عکسهای سادهای که با یک توجه کوچک دریافت میشدند.
صفحات وب چطور؟
اما صفحات وب و محتوای موجود در اینترنتت چطور؟ وارد هر صفحهای که میشویم، تمام حواس پنجگانه به خصوص بینایی و شنوایی رگ به رگ میشوند! حس بینایی نمیداند به متن وسط صفحه توجه کند، نوشته کوچک سمت راست صفحه را بخواند، عکسها را تحلیل کند یا تبلیغات چشمک زن گوشه و کنار صفحه را بررسی کند.
انواع و اقسام اطلاعات اعم از متن، عکس، فیلم و صوت با رنگهای مختلف در هر صفحه وجود دارد. تمرکز ما باید خودش را به هفت قسمت مساوی و نامساوی تقسیم کند (!) تا تمام موارد موجود در صفحه را تحت نظر داشته باشد. (که البته این مسئله ریشه تکاملی هم دارد. نخستیان یا جد ما انسانهای امروزی، باید به همه چیز توجه میکردند تا زنده بمانند. رنگ زرد بین شاخههای درختان نه یک تبلیغ چشمک زن، بلکه مار گرسنهای بود که به دنبال فرصت مناسب برای شکار میگشت!)
تازه تا به اینجای کار قسمت خوب ماجرا را تعریف کردیم! چون در هر متن یا صفحه تعداد زیادی لینک یا صفحات پیوند شده وجود دارد که شما را به کلیک روی آنها فرا میخواند. با هر کلیک، وارد صفحه جدید با مطالب مرتبط و نا مرتبط خواهیم شد و تمرکز باز هم باید خود را برای توجه به انواع مختلف ورودیها آماده کند. در حقیقت امروزه اطلاعات به صورت تکه تکه ارائه میشوند و برای دریافت کامل آن، باید مدام بین صفحات مختلف جا به جا شویم، یا به گوشه و کنار هر صفحه توجه کنیم.
این نوع محتوا چه تاثیری روی مغز میگذارد؟
فکر میکنید تقسیم شدن تمرکز بین یک عالمه رنگ یا اٍلمان موجود در صفحات اینترنت چه نتیجهای دارد؟ سطحی شدن تمرکز! تمرکز مانند عضله است و با توجه به استفادهای که از آن داریم میتواند قوی یا ضعیف شود. وقتی هر روز و به طور مداوم، از قدرت تمرکزمان به طور سطحی استفاده کنیم، کم کم توانایی تمرکز برای مدت طولانی و رسیدن به عمق را از دست خواهیم داد. بنابراین کاهش تمرکز، مهمترین اثر اینترنت روی مغز است.
مثال
به عنوان مثال شروع به مطالعه یک متن میکنیم؛ تمرکز آستینهایش را بالا میزند و با خود میگوید «خب بریم ببینیم منظور متن چیه؟» هنوز به خط دوم نرسیده به هایپر لینک جدیدی برخورد میکنیم. سریع روی آن کلیک میکنیم و وارد صفحه جدیدی میشویم. تمرکز که تازه عینک خود را روی چشمانش گذاشته است میگوید «اععع! چی شد؟ هنوز تازه شروع کرده بودم که.» و ما میگوییم «ولش کن. بیا این متن جدید رو بخونیم.» و این چرخه ادامه دارد… وقتی به دفعات زیاد جلوی کار تمرکز را میگیریم، یاد میگیرد که تنها چند دقیقه روی یک مسئله زمان صرف کند و بیشتر از آن حوصله اش سر میرود!
همه ما آثار قطع کردن مداوم تمرکز را احساس میکنیم. عضله های تمرکزمان حتی دیگر قدرت بلند کردن یک دمبل ۱۰ گرمی را هم ندارند! حوصله نداریم متنهای طولانی را بخوانیم. فیلمهایی که بیشتر از دو دقیقه باشند را نگاه نمیکنیم. استوریهایی که عکسی از صفحه کتاب هستند را رد میکنیم. هنگام مطالعه کتاب پس از خواندن تنها دو سطر، خسته میشویم. محتواهای صوتی را روی سرعت بالاتر میگذاریم. حوصله نداریم به کسانی که کند صحبت میکنند گوش دهیم و … احتمالا اکنون با خود میگویید «من تمام این نشونه ها رو دارم.» و در ذهن خود با این پرسش رو به رو میشوید «راهکارش چیه؟» در پاسخ باید بگویم راهکارهای جلوگیری از تاثیرات مخرب اینترنت در بخش بعدی بررسی میشوند. (دیر اومدی نخوا زود برو!) حتما تا انتهای مقاله را مطالعه کنید. (در مقاله «قاتل جان تمرکز» هم مفصل به این موضوع پرداخته شده است.)
نکته کنکوری:
هرگاه که بین صفحات مختلف جا به جا میشویم هزینهای را تحت عنوان «هزینه سوئیچینگ» میپردازیم. هزینه سوئیچینگ به چه معناست؟ یعنی وقتی تمرکز را منقطع میکنیم و موضوع را تغییر می دهیم؛ ذهن مثل ماشینی میشود که در حال تاختن با سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت بوده و ما ناگهان ترمز میکنیم. وقتی دوباره شروع به حرکت میکنیم ذهن در آغاز حرکت نمیتواند با سرعت ۱۰۰ ادامه دهد. باید از دنده ۱ شروع کند و کم کم به سرعت قبل برسد. پس هربار که ترمز میکنیم، در حقیقت هزینهای برای توقف کار مغز میپردازیم که به آن هزینه سوئیچینگ گفته میشود. هزینه سوئچینگ، با گسترش تکنولوژی افزایش قابل توجهی داشته است.
۲. مرگ تخیل، جدی ترین اثر منفی اینترنت روی مغز
فرض کنید دو نفر در حال خواندن یک کتاب داستان هستند. کتاب با این جمله شروع میشود. «یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیشکی نبود. یه مادر و دختری بودن که باهم در یک خونه نقلی زندگی میکردن…» ممکن است فرد اول با خواندن این جمله، یک مادر پیر با موهای جو گندمی بافته شده و دختری جوان و مهربان را تصور کند که در یک آپارتمان کوچک زندگی میکنند. اما فرد دوم در کوچه ذهن و خیال خود، مادری جوان را ببیند که با دختر کوچکش در یک خانه روستایی با سقف شیروانی زندگی میکنند.
خواندن کتابها به ما این اجازه را میدادند که تخیل و فکر خود را به پرواز درآوریم و برای کلمات و داستانها تصورات خودمان را داشته باشیم. اگر کتاب آموزشیای میخواندیم، ممکن بود روی جملات توقف کنیم، درباره آنها بیندیشیم و به ذهن و فکر خود اجازه بیان نظراتشان را میدادیم.
محتوای موجود در اینترنت چگونه تخیل را میکُشد؟
اما ظهور اینترنت و نوع اطلاعاتی که در آن وجود دارد، به تخیلمان اجازه پرواز نمیدهد. به عنوان مثال بیایید به محتوایی که در شبکههای اجتماعی وجود دارد نگاهی بیندازیم. تمام ورودی هایی که دریافت میکنیم به همراه عکس و فیلم مستند شدهاند. به ذهن ما میگویند «ببین این خونهای که در فلان نقطه جهان وجود داره این شکلیه» تخیل هم وقتی عکس خانه را میبیند با خود میگوید «این که عکسش هست. پس دیگه چیو تصور کنم. همین چیزی که دارم میبینم رو میپذیرم.» البته نمیخواهم بگویم تمام محتواهای موجود در اینترنت اینگونه هستند؛ بلکه میخواهم بگویم اکثرشان به این سبک هستند و قدرت تخیل ما را نسبت به سالهای گذشته کاهش دادهاند.
به عنوان مثال در دوران کودکی ما یا پدر مادرهایمان، یک تکه چوب میتوانست اسب تند رو و سفید رنگی باشد. یا حاشیه دُور قالی میتوانست جادهای برای حرکت ماشین باشد. در حقیقت ما آخرین نسلی هستیم که دوران خردسالی را بدون وجود اینترنت سپری کردهایم. (یک لحظه به این جمله فکر کنید. هم میتونه عجیب باشه هم ترسناک!)
اثر منفی بازیهای اینترنتی روی مغز و قدرت تخیل
اما در دوران کنونی، سرگرمی کودکان به سمت بازیهای اینترنتی سوق پیدا کرده است. (هر مامانی رو میبینی داره از وابستگی بچش به موبایل یا تبلت میناله!) بازی های اینترنتی یک حقیقت قطعی را به کودک معرفی میکنند. به عنوان مثال می گویند اگر این ماشین با این رنگ و شکل و شمایل را به خط پایان برسانی برندهای. یا اگر پسربچه با کلاه لبهدار و کفش اسپورت تمام سکهها را بخورد برنده میشوی. دیگر جایی برای تخیل باقی میماند؟
وقتی ماشینی با شکل مشخص و قاعدهای معین برای برنده شدن وجود دارد دیگر لازم نیست کودکان چیزی را تصور یا تخیل کنند. در ذهن تمام بچهها پسری که باید سکهها را بخورد یک شکل مشخص دارد. پسری با کلاه قرمز، سوییشرت سفید، شلوار آبی و کفش سبز. هرچه زمان رو به جلو میرود و نسلها عوض میشوند این مسئله شدیدتر میشود. (فکر کنم اگه یه روز به بچم بگم بعضی از گلای قالی رو به شکل صورت آدم میدیدم بهم بگه مامان چی میزدی؟!)
فواید تخیل
شاید با خود بگویید این که مسئله مهمی نیست. بدون وجود تخیل هم میتوان زندگی کرد. اما باید بگویم سخت در اشتباهید. قدرت تخیل یکی از لوازم اصلی بشر برای دستیابی به پیشرفتهای کنونی بوده است. برادران رایت در تخیلات خود به ماشینی فکر میکردند که میتواند پرواز کند. سپس تخیل خود را پیگیری کردند و اولین هواپیما اینگونه ساخته شد. کسی که اولین گوشی موبایل را اختراع کرد احتمالا در تخیلاتش به این فکر کرده بود «چی میشه اگه تلفنی وجود داشته باشه که بتونیم با خودمون حملش کنیم؟» آلبرت انیشتین در این زمینه جمله معروفی دارد: «تخیل همه چیز است. قوه تخیل پیش نمایش جاذبههای آینده زندگی است.» پس مرگ تخیل یکی از خطرناکترین اثرهای اینترنت روی مغز است و نباید از آن غافل شویم.
۳. معمولیها بی ارزش میشوند.
اگر دقت کنید محتواهایی که در اینترنت به خصوص شبکههای مجازی وجود دارد تنها در دو صورت دیده میشود. یا باید بهترین باشد یا بدترین! به عنوان مثال صفحات کسانی که بسیار زیبا و جذاب هستند، دنبال کنندههای زیادی دارند. اما در کنار آن افرادی که خود را به شکلهای عجیب غریب در میآورند یا کارهای غیر معمول انجام میدهند هم به سرعت معروف میشوند. رو به رو شدن هر روزه با این دو دسته از محتواها به مغز یاد میدهد که اگر معمولی هستی بی ارزشی. و به ما فشار میآورد که خودمان را در یکی از این دستهها جای بدهیم.
البته تعداد کمتری از ما دسته بدترینها را انتخاب میکنیم. پس با خود میگوییم بااااااید بهترین باشی. این «باید» ریشه بسیاری از ناامیدیها و افسردگیهاست. همه انسانها که باهم نمیتوانند در دسته بهترینها باشند؛ چون اگر اینطور باشد دیگر نمیتوان به آن بهترین گفت و مقصد جدیدی برای بهترین بودن تعریف میشود. در نتیجه تعداد بی شماری که وسط طیف قرار دارند احساس بی ارزشی میکنند. فکر میکنند هیچ کار خاصی در زندگی انجام نمیدهند و دستاوردی ندارند.
الف) مثال
یک مثال بسیار قابل تأمل در این زمینه وجود دارد. جاشوا بِل یک نوازنده ویولون و رهبر ارکستر در ایالات متحده آمریکا است. یکی از خفنترین افراد در حوزه کاری خودش است. از ۴ سالگی شروع به نواختن کرد! جاشوا بل در زمینه نواختن ویولن نابغه به حساب میآید. بلیطهای کنسرتش با قیمتهای بالا در کسری از ثانیه به فروش میرسند. افراد زیادی برای تهیه بلیطهایش سر و گردن میشکنند! ویولنی که استفاده میکند سه میلیون دلار قیمت دارد!
در یک آزمایش جالب جاشوا بل با لباسهای کهنه در سالن مترو شروع به نواختن کرد. با کلاه و در نقش یک نوازنده خیابانی! فکر میکنید چند نفر توقف کردند؟ تنها ۷ نفر! جاشوا بل که برای یک ساعت نوازندگی هزاران دلار درآمد دارد، چند ساعت در راهروی مترو نواخت و کمتر از انگشتان دو دست توقف کردند و موسیقیاش را شنیدند! نتیجه آزمایش نشان داد ما انسانها امور معمولی اما ارزشمند را تشخیص نمیدهیم. اگر اتفاقی فوق العاده در کنارمان رخ بدهد، بی تفاوت از کنار آن رد میشویم. چون در ظاهر بهترین یا بدترین نیست!
شاید فکر کنید بی توجهی به امور معمولی اهمیتی ندارد. اما وقتی مغزمان یاد میگیرد معمولیها بی ارزشند؛ بسیاری از لذتهای زندگی را از دست میدهیم. علاوه بر آن نمیتوانیم به عمق برسیم! چون برای اموری که در ظاهر معمولی هستند زمانی صرف نمیکنیم و نمیتوانیم عمق ارزشمندیشان را ببینیم. انیمیشن روح (soul) به زیبایی هرچه تمام تر، این موضوع را بیان میکند. شدیدا توصیه میکنم آن را تماشا کنید. در ظاهر برای کودکان است اما در باطن، مفهوم این کارتن تلنگری برای بزرگتر هاست.
ب) تجربه زیسته
میدانید چه زمانی ارزش معمولی بودن را درک کردم؟ در اعماق افسردگی! افسردگیای که یکی از دلایل ایجاد آن تلاش برای قرار گرفتن در دسته بهترینها بود. وقتی فهمیدم شاید تا آخر عمر نتوانم یک بهترین باشم ناامیدی در اعماق وجودم ریشه دواند. به کسانی که برای زندگی روزمره خود تلاش میکردند نگاه میکردم و با خود میگفتم «این آدم چجوری این کارای ساده و معمولی رو انجام میده و خوشحاله؟» یا «این آدما احتمالا هنوز نمیدونن چقدر معمولین که میتونن خوشحال باشن.»
انقدر به این افکار پر و بال دادم تا از پا در آمدم. از صبح تا شب میخوابیدم. در ذهنم میگفتم «بلند شی که کارای معمولی و مسخره همیشگیتو انجام بدی؟» و شاید باور نکنید به نقطهای رسیدم که حتی توانایی اینکه از تخت بیرون بیایم یا مسواک بزنم را نداشتم! وقتی باید برای بلند شدن و شستشوی صورتم مقدار زیادی انرژی خرج میکردم فهمیدم «نه من معمولی نبودم. وقتی که میتونستم بلند شم و به گلدونام رسیدگی کنم، کار خیلی ارزشمندی انجام میدادم.»
انگار حقیقتی جلوی چشمانم روشن شد. دریافتم وقتی از خواب بیدار میشوم، روزم را شروع میکنم و صبحانه میخورم، آشپزی میکنم، لباسّها را تا میکنم (کوزت زمانهات را بشناس! ببخشید حستونو پروندم!) کتاب میخوانم، مقاله مینویسم و … کارهایی در ظاهر معمولی اما بسیار ارزشمند انجام میدهم. در زمان افسردگی توانایی انجام همین کارهای کوچک روزمره هم وجود ندارد. پس وقتی میتوانم کارهایم را به راحتی و با لذت انجام دهم ارزشمندم.
پ) جمع بندی
شاید فکر کنید شعار میدهم اما واقعا تک تک اینها را از سر گذارندهام. مشاور به من میگفت وقتی کارهای روزمرهات را انجام میدهی، بسته به لذتی که از آن کار میبری؛ بین ۱ تا ۱۰ نمره بده. اوایل نمراتم خیلی پایین و بین ۴ تا ۶ بود. با خود فکر میکردم انجام دادن کارها با نمره ۱۰ عجب کار مهم و ارزشمندی است. فشاری که بهترین بودن روی ما میآورد منشأ بسیاری از مشکلات روحی و روانیست. در نتیجه بیارزش شدن انسانهای معمولی، مخربترین اثر اینترنت روی مغز است. در بخش راهکارها بیشتر به آن میپردازیم و راههای خلاصی از این افکار را بیان میکنیم.
۴. رشد مهارتهای اجتماعی و مهارتهای عملی را با مشکل مواجه میکند.
در دوران کودکی خود بیشتر چه بازیهایی انجام میدادید؟ در زمان مادر پدرهایتان چه سبک بازیهایی رواج داشته است؟ بازیهای دوران کودکی در زمانی که اینترنت وجود نداشت، بیشتر حالت تیمی داشتند. یا حداقل بسیاری از کودکان با همسن و سالان خود بازی میکردند. (خاله بازی هامو یادم اومد. یه پا کوکب خانم بودم تو بازی هام!)
یعنی یکی از لوازم بازی، شروع ارتباط با دیگر افراد بود. اگر نمیتوانستی سر صحبت را با کسی باز کنی، در تیم پذیرفته شوی یا در برقراری روابط اجتماعی ضعیف بودی؛ شانس کمی برای بازی با دیگر کودکان داشتی. علاوه بر این، اکثر بازیها به صورت جمعی انجام میشدند و در جریان بازی، مهارتهای کلامی و عملکرد اجرایی بچهها تقویت میشد.
وابستگی به اینترنت چگونه کودکان را منزوی میکند؟
اما همان طور که در بخش مرگ تخیل گفته شد، در دنیای امروز بسیاری از کودکان زمان زیادی را برای کار با موبایل و به خصوص بازیهای اینترنتی صرف میکنند. این مسئله تاثیر چشمگیری روی رشد زبانی و عملکرد اجرایی کودکان خواهد گذاشت. بازیها به سمت بازیهای تک نفره سوق پیدا کردهاست؛ بازیهایی که به اندک تحرکی نیاز ندارند و فقط چشم و انگشت اشاره کودک را درگیر میکنند!
همچنین وقتی تمام مدت به یک صفحه خیره میشوند و نیازی به استفاده از کلمات ندارند؛ بخش روابط اجتماعی مغزشان ضعیف میشود! هنگامی که وارد مدرسه یا محیطهای اجتماعی میشوند ممکن است دایره لغات کمتری داشته باشند و نتوانند به راحتی با دیگران ارتباط برقرار کنند. این مسئله به مرور زمان میتوان فرزندان نسلهای بعدی را به سمت انزوای اجتماعی پیش ببرد.
علاوه بر این چون نسل بازیهای جمعی رو به انقراض است (!) رشد مهارتهای عملی کودکان هم با مشکل مواجه میشود. (یکی از پسربچههای اقواممون تا کلاس اول دبستان هنوز فوتبال بازی نکرده بود! و نمیدونست چطوری شوت بزنه!) پس اگر فرزندی دارید که در بازیهای اینترنتی به مدارج و مراحل بالا میرسد یا مثل آب خوردن با گوشی هوشمند کار میکند قربان صدقهاش نروید! مهارت برقراری روابط اجتماعی و مهارتهای عملی بسیار اهمیت دارد؛ اگر این مهارتها را در فرزندانمان تقویت نکنیم در آینده دچار کمبود اعتماد به نفس خواهند شد.
البته این اثر مخرب اینترنت فقط مختص کودکان نیست. ما انسانها در هر سنی که باشیم، با استفاده افراطی از اینترنت ممکن است به سمت انزوای اجتماعی پیش برویم. یا مهارتهای اجتماعی خود را تضعیف کنیم. پس آگاهی به این موضوع بسیار مهم است.
۵. اینترنت، مالتی تسکینگ را افزایش میدهد و روی مغز فشار زیادی میآورد.
زندگی ما انسانها به قبل و بعد از اختراع اینترنت تبدیل میشود. یکی از دلایل این موضوع سهولت در انجام کارهاست. با اینترنت مطالعه میکنیم، آموزش میبینیم، سرگرم میشویم، با آشنایان و دوستان ارتباط برقرار میکنیم، کارهای بانکیمان را انجام میدهیم، حتی با اینترنت کسب درآمد میکنیم و … این قابلیتها یکی از بزرگترین مزایای اینترنت است.
اما این مزیت مانند هر ویژگی دیگری روی تاریکی هم دارد. با استفاده از اینترنت، امکان انجام دادن کارها به صورت همزمان وجود دارد. میتوانیم در یک لحظه با دوستمان چت کنیم، در زمانی که منتظریم جواب بدهد ایمیلها را چک کنیم و در کنار اینکارها یک چرخی هم در اینستاگرام بزنیم! قابلیت انجام همزمان چندین کار، ما را در دام مالتی تسکینگ گرفتار میکند. مالتی تسکینگ یعنی انجام چند کار به صورت همزمان.
ما انسانها از مالتی تسکینگ لذت میبریم. زیرا حین این کار مغز دوپامین (هورمونی که مسئول پاداشدهی و لذت است.) ترشح میکند. با خود میگوییم «عجب خفنم من! کلی دارم زمان ذخیره میکنم!» اما باید بدانیم که مالتی تسکینگ عواقب منفی زیادی دارد. یکی از مهمترین آثار منفی آن، کاهش توانایی مغز است. وقتی کارهای مختلف مغز را احاطه میکنند فشار زیادی به مغز وارد میشود؛ تا حدی که با فشار یک شب بیدار ماندن برابری میکند! در نتیجه نباید از این اثر جدی اینترنت روی مغز غافل شویم.
عواقب مالتی تسکینگ
مالتی تسکینگ علاوه بر کاهش توانایی مغز، استرس زیادی به بدن وارد میکند. همچنین در حین آن، هزینه سوئیچینگ زیادی میپردازیم. (در قسمتهای قبل توضیح دادیم.) جمله بعدی را خوب دقت کنید. انجام همزمان کارها به مرور زمان، باعث کاهش ضریب هوشی میشود و این مهمترین اثر منفی مالتی تسکینگ است. بنابراین هرچند که اینترنت قابلیت مالتی تسکینگ را فراهم کرده است ولی شما گول آن را نخورید! سعی کنید هنگام انجام هر کاری، فقط به کار مورد نظر بپردازید. اگر یادتان آمد که کار دیگری هم دارید (مثلا باید پول کارت به کارت کنید.) آن را روی کاغذ بنویسید. با این روش هم کاری را فراموش نمیکنید هم روی مغز فشار نیاوردهاید.
چگونه اثر مخرب اینترنت روی مغز را کاهش دهیم؟
در این بخش دو راهکار عمده و کلی را برای کاهش آثار منفی تکنولوژی و اینترنت روی مغز بیان میکنیم. از آنجایی که هدف اصلی صرفا بیان تغییرات مغز است، مطالعه بیشتر درباره راهکارها را به خودتان میسپاریم.
۱. کار عمیق:
در مقاله «معجزهای به نام کار عمیق» مفصل به این موضوع پرداختهایم. در اینجا خلاصهای از این موضوع را بیان میکنیم و به تاثیر کار عمیق بر کاهش آثار منفی اینترنت میپردازیم.
وقتی عضلات بدنمان ضعیف میشوند چه کاری انجام میدهیم؟ در باشگاه ثبت نام میکنیم و با ورزش، آنها را مجدد تقویت میکنیم. همانطور که در مطالب قبلی گفته شد؛ تمرکز هم مانند عضله است. پس میتوانیم از راهکار مشابهی برای تقویت آن استفاده کنیم. (یعنی چی؟ یعنی با تمرکزم دمبل بزنم؟!)
کار عمیق چگونه عضلات تمرکز را تقویت میکند؟
کار عمیق یک ورزش بسیار مناسب برای تقویت عضلات تمرکز است و موجب کاهش اثر منفی اینترنت روی مغز میشود. اما به چه معناست؟ یعنی حالتی که در آن به حداکثر تمرکز میرسیم. این حالت زمانی اتفاق میافتد که تمام توجه خود را معطوف به یک موضوع مشخص کنیم. بنابراین مانند ذره بینی که با تجمع نور خورشید سبب آتش گرفتن کاغذ میشود، ما هم با تجمع تمرکز به اوج بازدهی میرسیم.
چگونه کار عمیق انجام دهیم؟
اگر مثل برنامه ورزشی، یک برنامه منظم هم برای انجام کار عمیق داشته باشیم؛ ذهن و تمرکز تقویت میشوند. به عنوان مثال میتوانیم یک تا دو ساعت در روز و سر ساعت مشخصی به این سبک کار کردن بپردازیم. مثلا بگوییم «هر روز از ساعت ۹ تا ۱۰ صبح کتاب میخونم.» یا «هر روز از ساعت ۳ تا ۵ بعد از ظهر پروژم رو انجام میدم.»
در این زمان مشخص تمام افکار و ابزارهایی که منجر به حواس پرتی میشوند را کنار میگذاریم. همچنین به جز کار تعیین شده هیچ کار دیگری انجام نمیدهیم. تمام فکر و ذکر خود را به کار مشغول میکنیم. با تکرار این کار در حقیقت تمرکز را مجبور میکنیم برای مدت طولانی تری از انرژی خود استفاده کند. (خودم از همین روش، برای خونه هم بردم. همه راضی بودن!)
نتیجه گیری
وقتی سر ساعت مشخص سراغ کار عمیق میرویم تا تمرکز میخواهد بگوید «اما حوصلم سر میره. خیلی وقته بیشتر از ۵ دقیقه از نیروم استفاده نکردم.» شما هم خواهید گفت «حرف نباشه! حواستو بده به متن کتاب. به هیچ چیز دیگهای هم فکر نکن.» پس از مدتی سر همان ساعت، تمرکز خودش دفتر کتابش را میآورد و مینشیند پای تکالیفش! یاد میگیرد تنبل نباشد و زمانی را به کار عمیق بپردازد. این برنامه منظم در نهایت به تقویت تمرکز کمک زیادی میکند. آن وقت تمرکز کردن روی موضوعات مختلف برایتان راحت تر میشود. (فقط یه هفته اول عضلاتتون درد میگیره!)
بیش تر از این راجع به کار عمیق توضیح نمیدهیم. در مقاله نام برده شده، مراحل و نکات انجام کار عمیق را توضیح دادهایم. دیگر فواید آن را هم بیان کردهایم. پس برای تکمیل بحث مقاله کار عمیق را مطالعه کنید. مطالعه مقالات «تکنیکهای برنامه ریزی» و «تکنیکهای مدیریت زمان» هم بسیار کمک کننده است.
۲. مینیمالیسم دیجیتال:
بسیار خوب! در کنار برنامه ورزشی به رژیم غذایی هم نیاز داریم. اگر هر هله هولهای را وارد بدن کنیم، ورزش جواب نمیدهد و به هیکل دلخواهمان نمیرسیم. پس بین مواد غذایی مختلف، مفیدترینها را گلچین میکنیم. آنهایی که هم کالری مورد نیاز بدن را تامین میکنند هم برای بدن خاصیت دارند.
مینیمالیسم در اینجا نقش رژیم غذایی را ایفا میکند. یعنی برای اینکه از کار عمیق نتیجه بگیریم لازم است هرچیزی را به خورد مغز ندهیم! در روز زمان زیادی را برای مشاهده محتواهای سطحی و در خیلی از مواقع بی ارزش صرف میکنیم. هر نوع کلیپ یا عکس سرگرم کنندهای را میبینیم و مغز و تمرکز یاد میگیرند از این مواد غذایی بی ارزش تغذیه کنند.
همانطور که مصرف چیپس و پفک لذت بخش تر از سالاد است، دنبال کردن کلیپهای اینستاگرام هم نسبت به محتواهای مفید جذابیت بیشتری دارد. اما باید دائما هدف اصلی را برای خود یادآور شویم. با خود بگوییم اگر این محتواهای سطحی را طولانی مدت مصرف کنی، مریض میشوی و هیکل مغزت به هم میریزد. در نتیجه برای رعایت رژیم اراده بیشتری پیدا میکنیم. وقتی میدانیم با پیگیری این سبک محتواها در جهت تحلیل تمرکز خود گام بر میداریم، نیروی بیشتری برای ترک آن خواهیم داشت. در مقاله «فرقهای به نام اصل گراییون» به تمرکز روی اصلها و دوری از فرعهای زندگی پرداختهایم.
چگونه راهکار مینیمالیسم دیجیتال را اجرا کنیم؟
همانطور که میدانید مینیمالیسم به معنای سادگی است. یعنی هرچیز اضافهای را حذف کنیم. درباره استفاده از اینترنت هم به همین معناست. یعنی زمانهای اضافهای که برای اینترنت صرف میکنیم را حذف کنیم. یا محتواهای اضافهای را که دنبال میکنیم کنار بگذاریم.
آقای کال نیوپورت در کتاب مینیمالیسم دیجیتال سه گام را برای دستیابی به این هدف معرفی میکند.
اولین گام: چهارچوبهای خود را برای استفاده از اینترنت تعیین کنید.
دومین گام: یک استراحت ۳۰ روزه بگیرید.
سومین گام: اهداف و ارزشّهای خود را با محتوایی که دنبال میکنید مقایسه کنید.
گاهی کارهای سادهای میتواند ما را به استفاده از محتوای صحیح و صرف زمان کمتر نزدیک کند. به عنوان مثال میتوانیم در روز زمانهای محدود و مشخصی را با ذکر ساعت، برای استفاده از اینترنت مشخص کنیم. یا میتوانیم برای کاهش وابستگی، اپلیکیشنهای اعتیاد آور را برای مدتی پاک کنیم. پیجها یا بسترهایی که از طریق آنها محتواها را دنبال میکنیم، محدود کنیم. پیگیری چند بستر مفید و کامل، ما را از پیگیری تمام منابع اینترنتی بینیاز میکند. آخرین و سادهترین راهکار هم خاموش کردن نوتیفیکیشنهای تلفن همراه است. این کار جلوی وسوسه چک کردن را میگیرد و ذهن را آزاد میگذارد.
آیا اینترنت اثر مثبت هم دارد؟
قبل از مطالعه برای موضوع این مقاله فکر میکردم اینترنت و تکنولوژی فقط منجر به تغییرات منفی روی مغز میشود. آگاهی از آثار مثبت باعث شد با عذاب وجدان کمتری سایتها را بالا پایین کنم! پس بیایید تغییرات مثبت اینترنت را با هم بررسی کنیم. (این بخش رو به خصوص بدید مامانا بخونن. بعدش میگن قربون بچم برم که سرش تو گوشیه!)
۱. عملکرد مغز را تقویت میکند.
همانطور که در بخش کاهش قدرت تمرکز گفتیم، محتوای موجود در اینترنت نسبت به متن کتاب پیچیدگی بیشتری دارد. توجه به تمام بخشهای صفحات سایت و کلیک روی لینکهای مختلف مانع رسیدن به عمق و تمرکز زیاد میشود. اما این ویژگی روی روشنی هم دارد و میتواند عملکرد مغز را تقویت کند.
دانشمندان روی گروهی از افراد مسن آزمایشی انجام دادند. در این آزمایش افراد میبایست در مورد موضوعات مختلف، به جستجو در صفحات وب میپرداختند. نتایج نشان میداد، افرادی که موظف به جستجو در اینترنت بودند، نسبت به کسانی که این کار را انجام نمیدادند، فعالیت مغزی بیشتری دارند. دومین اسکن مغزی دو هفته پس از شروع آزمایش انجام شد. در این دو هفته شرکت کنندگان موظف بودند روزانه یک ساعت در اینترنت جستجو کنند. نتایج این بار هم فوق العاده بود و به طرز چشم گیری موجب افزایش فعالیت مغزی در افراد مسن شد.
این مطالعه نشان میدهد که جستجو در اینترنت میتواند مغز را مجدد سیم کشی کند. نتایج نشان میداد بخشهایی از مغز که مربوط به حافظه کوتاه مدت و تصمیم گیری هستند در طول دو هفته فعالیت بیشتری داشتند. بنابراین استفاده از اینترنت، این عملکردهای خاص مغز را تقویت میکند.
اینترنت چگونه مغز را فعال نگه میدارد؟
وقتی کلید واژه مورد نظر را جستجو میکنیم، با تعداد زیادی از صفحات رو به رو میشویم. آنها را بررسی میکنیم و به دنبال مطالب مورد نظر میگردیم. در یکی از صفحات کلیدواژه جدیدی توجه ما را به خودش جلب میکند. پنجره جدیدی باز میکنیم و به جستجو راجع به کلید واژه جدید میپردازیم. در عین حال مطالب مطالعه شده را هم در ذهن داریم تا مجدد مطالب تکراری را بررسی نکنیم و این چرخه ادامه دارد.
این کار مانند یک ورزش مغزی است و مغز را فعال و درگیر نگه میدارد. پس اگر زمانهای منظم و برنامه ریزی شدهای را به این کار اختصاص دهیم نه تنها مضر نیست بلکه مغز را هم مشت و مال میدهد! (البته در کنارش حواستون به تحلیل رفتن تمرکز هم باشه. باید زمانی رو به کار عمیق بپردازید؛ در کنارش جستجوتون رو هم ادامه بدید!) پس میتوانیم به استفاده صحیح اثر منفی اینترنت روی مغز را به تغییرات مثبت تبدیل کنیم.
۲. خلاقیت را افزایش میدهد.
برای تولید محتوا در اینترنت و فضای مجازی، مهمترین هدف جلب توجه مخاطب است. در حقیقت امروزه جنگ جهانی سوم در جریان است. جنگ بر سر توجه! لازمه دستیابی به این هدف خلاقیت است. هرچقدر که ایدههای جدید و خلاقانهتری داشته باشیم شانس بیشتری برای دیده شدن خواهیم داشت. پس مدام مجبور هستیم به دنبال ایدههای خلاقانه بگردیم. انگار در طول روز مدام به خلاقیت خود میگوییم «زود باش. یه نظری بده! باید نظرم دیده بشه.» خلاقیت هم مجبور میشود دست از تنبلی بردارد و شبانه روز فعالیت کند. در نتیجه دومین اثر مثبت اینترنت روی مغز، افزایش خلاقیت است.
تقویت خلاقیت فواید بسیار زیادی دارد که در مقاله «خلاق باش و پادشاهی کن» به آن پرداختهایم. یکی از مهمترین فواید خلاقیت تقویت روحیه و شادابی است. وقتی مدام در جستجوی ایدههای خلاقانه هستیم و موفق به کشف ایدهّهای جدید میشویم، احساس رضایت وصف ناشدنیای وجودمان را فرا میگیرد.
در عصر حاضر اگر فرد خلاقی باشیم، یک مزیت رقابتی خیلی مهم در دست داریم. ماهیت کسب و کارها به سمتی پیش میرود که مدام به دنبال نیروهای خلاق و خوش فکر هستند. نمونه ایدههای خلاقانه را همه ما دیده ایم. طراحی زیبا و متفاوت بعضی از سایتها، روش جدید برای تولید محتوا، ایدههای خلاقانه برای تبلیغات در اینستاگرام، چیدمان و ظاهر جذاب صفحات اینستاگرام، عکسهای خلاقانه و …
در نتیجه اینترنت تکنولوژیهای جدید، خلاقیت انسانها را به تحرک و فعالیت وادار میکند. سرعت ایجاد ایدههای نو، نسبت به قبل از ظهور اینترنت افزایش چشمگیری داشته است. عمر هر ایدهای کوتاه است و روز به روز نظرهای جدید بیان میشوند. اگر منفعل بمانیم و خود را به روز نکنیم از رقابت عقب میمانیم. پس تقویت خلاقیت خود را در اولویت بگذارید و مانند عضلات تمرکز، عضلات خلاقیت را هم ورزش بدهید!
چه منابع دیگری به موضوع اثر اینترنت روی مغز پرداختهاند؟
۱. اپیزود های شماره ۳۴، ۳۵ و ۳۶ از پادکست رادیو راه مجتبی شکوری
۲. اپیزود شماره ۱۷ از پادکست epitome books
۲. کتاب «اینترنت با مغز ما چه میکند» اثر نیکلاس کار
۳. کتاب «مینیمالیسم دیجیتال: یافتن زندگی متمرکز در یک جهان پر هیاهو» اثر کال نیوپورت
۴. کتاب «حواس پرتی مرگبار» اثر جین واینگارتن
جمع بندی
اولین قدم برای رهایی از عادات نامناسب یا ایجاد عادتهای مفید، کسب آگاهی است. تا زمانی که دلایلی برای ترک عادات منفی نداشته باشیم، آنها را کنار نخواهیم گذاشت. همچنین تا وقتی دلایل قدرتمندی برای ایجاد عادات مناسب پیدا نکنیم، شروع به ایجاد آنها نخواهیم کرد. در تمام مقالات سایت هم هدف اصلی، آگاهی بخشی به مخاطبان است. در این مقاله هم سعی کردیم با افزایش آگاهی راجع به اثرهای اینترنت روی مغز، در نحوه استفاده خود از آن تجدید نظر کنیم.
ویلیام جیمز، روانشناس آمریکایی مثال زیبایی در این رابطه بیان میکند:« آب روان در حین حرکتش مسیر را گود میکند و این مسیر با گذشت زمان عریضتر و عمیقتر میشود. وقتی آب دوباره به جریان میافتد، از همان مسیری حرکت میکند که خودش قبلتر ایجاد کردهاست. در نتیجه، تأثیر اشیای خارجی، مسیرهای مناسب و مناسبتری را در سیستم عصبی ایجاد میکنند. این مسیرهای حیاتی، تحت تحریکهای خارجی مشابه، تکرار میشوند، حتی اگر برای مدتی توقف کرده باشند.»
این متن بیان میکند که با توجه به نحوه استفادهای که از اینترنت و تکنولوژی داریم، انگار مسیرهای جدیدی در مغز ایجاد میکنیم. مسیرهایی که با افزایش عمق، میتوانند جریان استفادههای بعدی از مغز را در خود روان کنند. پس باید مواظب مسیرهایی که ایجاد میکنیم باشیم.
تا به حال با اثر منفی اینترنت روی مغزتان رو به رو بوده اید؟
چه تاثیرات مثبتی را در خود احساس میکنید؟
نویسنده: عالیه نجاری
سلام مقالهاتون خیلی خوب بود نوع نوشتاراش جذااااب بود کاش میتونستید یه کاری کنید که مقالههای جدیدتون نوتیفیکیشاش بیاد