تعادل بین کار و زندگی؛ سخت اما دست یافتنی!

تعادل بین کار و زندگی

یادتان می آید در کودکی چه قدر تلاش می کردیم فرفره ی چوبی‌مان به تعادل برسد و بچرخد؟ چه می شد اگر به تعادل بین کار و زندگی‌مان هم همین اندازه اهمیت می دادیم؟

شما هم فکر می کنید هرچه قدر بیش تر کار می کنید رضایتتان از زندگی کم تر می شود؟ آخرین مدل گوشی را می خرید اما هنوز هم فکر می کنید برای شاد بودن یک چیزی در زندگی کم است؟

یا مثل من دلتان برای دیدن دوست صمیمی‌تان لک زده اما مسئولیت های زیاد کاری اجازه ی دیدار نمی دهد؟

مشکل این جاست که کفه ی ترازوی زندگی‌مان روی کار کردن سنگینی می کند؛ در حالی که به سایر بخش های زندگی بی توجه هستیم. همین موضوع روحیه ی ما را خراب کرده و دل خوشی های دیگر ما را نادیده گرفته است.

اگر این وضعیت ادامه دار شود کارمان تمام است! اما خبر خوب این که در این مقاله از راه حل های غلبه بر این عدم تعادل برایتان نوشته ام. پس با من همراه شوید.

تعادل بین کار و زندگی چه اهمیتی دارد؟

به نظر می آید با توجه به شرایط کشورمان، تعادل بین کار و زندگی به یک آرزوی دست نیافتنی تبدیل شده است. مجبوریم ساعت های زیادی را کار کنیم تا از پسِ هزینه های زندگی بربیاییم. حتی ممکن است به شغل دوم روی بیاوریم و تقریبا تمام روز را مشغول کار کردن باشیم. اما نباید اجازه دهیم این اتفاق بیفتد. باید آگاهانه تلاش کنیم بین کار و زندگی تعادلی ایجاد شود.

عدم تعادل بین کار و زندگی می تواند ما را با مشکلات جدی روبرو کند.

خود من هم دو شغله هستم و تقریبا بیش تر ساعت های روز را کار می کنم، حتی در روزهای تعطیل! اعتراف می کنم که این حجم از کار کردن زندگی من را از حالت تعادل خارج کرده است. همین موضوع دلیلی است برای این که کم تر استراحت کنم و مدام از مغزم کار بکشم. همه ی این ها باعث شده مغزم دائم درگیر فعالیت های کاری ام باشد و همیشه احساس خستگی کند؛ به گونه ای که حتی توان تصمیم گیری های ساده را هم ندارد. به این حالت خستگی تصمیم می گویند.

نبود تعادل بین کار و زندگی ما را از نظر جسمی و روحی خسته می کند.

اما موضوع فقط خستگی مغز نیست! کار کردن زیاد باعث می شود کم تر برای خانواده و دوستان وقت بگذاریم، زمانی برای تفریح و مطالعه نداشته باشیم و سلامت روح و جسممان هم آسیب ببیند.

اگر بین کار و زندگی تعادلی ایجاد نکنیم در زندگی دچار مشکلات بزرگ و حتی غیر قابل جبرانی می شویم. در ادامه از معایب این عدم تعادل با شما خواهم گفت.

اگر تعادل بین کار و زندگی را نادیده بگیریم چه اتفاقی می افتد؟

همین ابتدا می خواهم با شما اتمام حجت کنم. اگر به فکر ایجاد تعادل بین کار و زندگی‌تان نباشید ممکن است همه چیز را با هم از دست بدهید!

اوضاع بدتر می شود اگر بیش تر اوقات دورکار هستید یا به صورت فریلنسری کار می کنید؛ چرا که ممکن است کار و زندگی‌تان با هم یکی شود. اگر از آن دسته افرادی هستید که در خانه کار می کنید ممکن است چالش های بیش تری هم داشته باشید.

مثلا درست زمانی که در حال انجام پروژه ی مهمی هستید خواهرتان وارد اتاق مشترکتان شود و همان طور که دنبال وسایلش می گردد تمرکز شما را به هم بزند.

یا همسرتان از موضوعی ناراحت باشد و از شما بخواهد کار خود را رها و به صحبت های او گوش دهید. اگر هم به درخواست او پاسخ منفی دهید ممکن است تنش ایجاد شود!

حالا که ذهنتان آمادگی روبرو شدن با حقیقت را دارد به سراغ مشکلات این عدم تعادل می روم:

۱- اضطراب

زمانی که زیاد کار می کنید و تعادل بین کار و زندگی‌تان را از دست می دهید دچار اضطراب می شوید. ممکن است فکر کنید اتفاقا زیاد کار کردن خوب است و نگرانی های مالی شما را از بین می برد، حق با شماست. اما با زیاد کار کردن از سایر ابعاد زندگی‌تان مثل روابط، سلامتی و توسعه فردی غافل می شوید.

زمانی که تعادل بین کار و زندگی‌تان را از دست می دهید دچار اضطراب می شوید.

زمانی که تعادل بین کار و زندگی‌تان نباشد مضطرب می شوید؛ چرا که برای هماهنگی بین کار و سایر مسئولیت هایتان تحت فشار قرار می گیرید. این اضطراب به مرور سیستم ایمنی بدن شما را تضعیف می کند. حتی ممکن است این مشکل شما را به جایی برساند که دچار اهمال کاری ناشی از اضطراب شوید و انجام مسئولیت هایتان را عقب بیندازید.

۲- کاهش بهره‌وری

کار نیکو کردن از پر کردن نیست. بیش از حد کار کردن نه تنها به افزایش بهره‌ وری‌تان کمکی نمی کند که خلاقیت را در شما می کشد.

بیش از حد کار کردن تعادل را از زندگی شما بیرون می کند.

وقتی بیش از حد کار کنید بازدهی خود را پایین می آورید؛ زیرا ذهن و بدنتان انرژی محدودی دارد و خسته می شود. بنابراین هم کیفیت کارتان را زیر سوال می برید و هم در سایر ابعاد زندگی‌تان نمی توانید نقش موثری داشته باشید.

۳- تهدید سلامتی

پر واضح است که اگر زمان کافی برای استراحت و تغذیه ی سالم نداشته باشید کم کم سلامتی خود را به خطر می اندازید. یکی از مشکلات زیاد کار کردن هم این است که فرصت استراحت ندارید، معمولا برای غذا خوردن وقت نمی گذارید (مثل خودم) و ورزش هم نمی کنید!

اگر تعادل بین کار و زندگی را نادیده بگیریم سلامتی خود را به خطر می اندازیم.

اگر از آن دسته افراد هستید که چند کار را به طور هم زمان انجام می دهید و به اصطلاح دچار مالتی تسکینگ هستید، این را بدانید که سلامتی مغزتان هم در خطر است!

۴- نارضایتی در روابط

روابط ما بخش مهمی از زندگی ماست. اگر به تعادل بین کار و زندگی توجهی نکنیم در ارتباطات خود دچار مشکل می شویم. دلیلش هم این است که یا زمانی را برای بودن در کنار خانواده و دوستان نداریم یا همیشه با خستگی و بی حوصلگی با آن ها وقت می گذرانیم. در نتیجه در روابط خود دچار تنش و نارضایتی می شویم. حتی این مشکل ممکن است برایمان به قیمت قطع ارتباط با دیگران تمام شود.

اگر به تعادل بین کار و زندگی توجهی نکنیم در ارتباطات خود دچار مشکل می شویم.

۵- عدم تعادل بین کار و زندگی؛ سدی برای پیشرفت

شما نیاز دارید در سایر ابعاد زندگی‌تان نیز پیشرفت داشته باشید. ممکن است در حال تحصیل باشید، به فکر راه اندازی کسب و کار اینترنتی افتاده اید یا تصمیم دارید به توسعه فردی‌تان اهمیت بیش تری دهید. باید برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی تمام تلاشتان را بکنید تا این پیشرفت حاصل شود.

چگونه به ایجاد تعادل بین کار و زندگی‌مان کمک کنیم؟

باید به ایجاد تعادل بین کار و زندگی‌مان کمک کنیم.

به کمک روش های زیر می توانید تعادل را به زندگی‌تان برگردانید:

۱- زمان خود را مدیریت کنید.

همیشه هم این طور نیست که کار زیادی برای انجام دادن داشته باشیم. بیش تر وقت ها کارها را در زمان خودش انجام نمی دهیم و به تعویق می اندازیم. به عبارت دیگر دچار اهمال کاری و در سیکل معیوب آن گرفتار می شویم. همین موضوع باعث می شود بیش تر در محل کار یا پشت کامپیوترمان بمانیم و تعادل کار و زندگی را از دست بدهیم.

مقاله ی تکنیک های مدیریت زمان می تواند به شما کمک کند تا برای انجام کارها در زمان مشخص به خودتان وفادار بمانید. بنابراین برای سایر امور زندگی‌تان نیز وقت کافی پیدا خواهید کرد.

زمان خود را مدیریت کنید.

۲- نه گفتن را تمرین کنید.

قرار نیست به هر مسئولیت بیش از اندازه ای چشم بگویید. اگر مدیرتان کار بیش تری از شما می خواهد، به طوری که باعث شود از زندگی‌تان عقب بمانید به درخواست او جواب منفی دهید. ممکن است دوستتان از شما می خواهد با او به خرید بروید اما ددلاین پروژه ی کاری‌تان نزدیک است. به او نه بگویید! کار و زندگی را فدای هم نکنید.

برای ایجاد تعادل کار و زندگی نه گفتن را تمرین کنید.

۳- اولویت بندی به تعادل بین کار و زندگی کمک می کند.

با خودتان سبک سنگین کنید و ببینید چه چیزی بیش ترین ارزش را در زندگی‌تان دارد. اولویت بندی به شما کمک می کند به هر موضوع بر اساس اهمیت و تاثیری که در زندگی‌تان دارد بپردازید و برای آن وقت بگذارید.

۴- به سلامتی خود اهمیت دهید.

تغذیه سالم و استراحت اصولی می تواند شما را از خستگی کار زیاد رها کند، به طوری که برای بخش های دیگر زندگی با اشتیاق و انگیزه ی بیش تری وقت بگذارید. هم چنین ورزش کردن و تمرین ذهن آگاهی شما را از فرسودگی جسمی و ذهنی در امان نگه می دارد.

۵- سعی کنید کار خود را به خانه نبرید.

تا جای ممکن کارهایتان را با خود به منزل نبرید. اگر فکر می کنید ممکن است بعضی کارها مثل چک کردن ایمیل یا نوشتن یک نامه اداری را فراموش کنید از چک لیست و فواید آن استفاده کنید. به این شکل زمانی که به خانه می رسید می توانید با آسودگی خاطر در کنار خانواده باشید یه به کارهای شخصی‌تان برسید.

سعی کنید کار خود را به خانه نبرید اگر به دنبال ایجاد تعادل بین کار و زندگی هستید.

اگر هم دورکار هستید و در خانه کار می کنید سعی کنید در یک اتاق جدا و در زمان تعیین شده مشغول کار شوید. با این روش کارهایتان را به موقع انجام می دهید و کسی مزاحم شما نمی شود. علاوه بر آن حریم کار و زندگی‌تان را هم مشخص می کنید.

هم چنین می توانید برای ساعات کاری خود یک چارچوب زمانی تعیین و به اعضای خانه اعلام کنید. از آن ها بخواهید در آن مدت زمان وارد اتاقتان نشوند، با شما صحبت نکنند و اگر مهمان آمد شما را به اتاق پذیرایی فرا نخوانند!

۶- هدف داشته باشید.

بی هدف کار نکنید. بعضی وقت ها به این دلیل تعادل بین کار و زندگی را از دست می دهیم که هیچ هدفی برای خود نداریم. مثلا کار نمی کنیم و فقط به دنبال تفریح هستیم. یا زیاد کار می کنیم و برای آموزش و پیشرفت خودمان وقت نمی گذاریم چون نمی دانیم از زندگی چه می خواهیم. مقاله ی سیر تا پیاز هدف گذاری به شما کمک می کند از این مرحله موفق بیرون بیایید.

جمع بندی

شرایط کشورمان به گونه ایست که باعث شده بعضی از ما از آن طرفِ پل بیفتیم! یا قید همه چیز را می زنیم و کاری نمی کنیم، یا آن قدر خود را وقف یک بُعد از زندگی می کنیم که تعادل‌مان از کنترل خارج می شود. ممکن است با هدف درامد بیش تر زیاد کار کنیم ولی به روابط، سلامتی و توسعه فردی خود بی توجه باشیم. همه ی این ها باعث می شود تعادل بین کار و زندگی‌مان از بین برود و با مشکلات جدی رو به رو شویم. پس لازم است تمام تلاش‌مان را برای بهبود این وضعیت به کار گیریم.

اگر برای ایجاد تعادل بین کار و زندگی روش دیگری می شناسید ممنون می شوم در قسمت نظرات با ما در میان بگذارید.

مررسی از نظرت

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *